عمارت خون پارت 1

داستان راجب یه عمارت هست و دختری میچرخونتش که سالها پیش توسط خانوادش رها شده و عموش که سرهنگ بوده ولی موقعی که جنگ شده و انگلیس ها و روش ها ایران رو اشغال کردن یه گروه به اسم رابین هود می‌سازه تا مردم رو از فقر و گرسنگی نجات بده. 

در ادامه بخشی از داستان رو بخونید:

... عمارت خون...

 

 

کتابخونه ی بزرگیه.

نمیدونم از کجا باید شروع کنم؟ کتابای اون بخش خیلی قشنگ ترن. شاید بتونم چند تا از کتابا روهم بخونم تو این دو ماه! کتاب اولو کشیدم بیرون، گردوقبار بلند شد. مگه چند وقته اینجا رو تمیز نکردن؟ خدا رحمت کنه عموم رو. وقتی بچه بودم اینجارو ساخت.خیلی کوچیک بودم. ولی یه تصویر محو، یه تصویر گنگ، از خودم که روی پای عمو نشسته بودم و داشتم کتابارو ورق میزدم و اونم برام شعر میخوند،هنوز حاله ی نوری ازش توی مغزم روشنه. انگار هنوز نتونستم باور کنم اون مرد خندون، اون مرد سالم و سلامت و محافظ خانواده، دیگه نیست..

اون مرده و من رو تنها گذاشته.

15 سال پیش وقتی 4 ساله بودم، پدرم رو از دست دادم. بعد از 1 سال وقتی مامانم دید نمیتونه از پس من بربیاد و هزینه های زندگیمون رو در بیاره، من رو تنها گذاشت و رفت..

من تنها یادگاری عموم بودم. اون منو بزرگ کرد. تا وقتی سال پیش توی جنگ تن به تن با انگلیس ها و روس ها که ایران رو اشغال کردن کشته شد.

قبل از مردنش بهم گفت 3 تا اسلحه ای که توی بچگیمون بخاطر گم کردنشون رفت زندان، از قصد گم کرده و توی عمارت پنهانشون کرده. گفت پیداشون کنم و اونی که وطنش رو فروخت و یک ایرانی توی ارتش انگلیس ها رو پیدا کنم و کاری رو بکنم که اون با فرزندان ایران کرد.. تیمسار ملک. اون لحظه ی آخر، فقط گفت تیمسار ملک.

الان که 19 سالم شده، دارم دنبال اون 3 تا میگردم. ترانه سالها پیش قبل از مرگش توی اون تصادف، یکیشون رو پیدا کرده بود. ولی اون یکی روهم به دوست پسرش داده بود و هیچ اطلاعاتی از اون مرد ندارم. فقط میدونم اسمش شیرزاده و مرد خوبیه. 23 سالشه ولی پول خوبی درمیاره و خودش زندگیش رو میچرخونه.

فقط یه خودنویس ست ازش دستمه که مال ترانه بود...

 

شرطی نیس هرموقع که بتونم پارت بعد رو آپلود میکنم ولی حمایت کنید انرژی بگیرم. 

درضمن توی این شرایط جنگ این رمان خیلی میتونه با مردم همدردی کنه چون درمورد زمان اشغال ایران توسط روس ها و انگلیس ها هست و دختری که با یه گروه مخالف این انگلیس ها و روس ها همراه میشه تا ایران رو از اشغال دربیاره. این داستان فیکه و هیچ ریشه ای در واقعیت نداره نه نام شخصیت ها نه داستان رمان. تمامش از ذهن و فیلم های ساخته شده از اون دوران هست